روایت شاهدان ـ روایتی از پایداری مجاهدین سرفراز در سیاه‌چال‌های رژیم آخوندی ـ مسعود راتبی

من مسعود راتبی هستم اهل اصفهان. این افتخار را داشتم که سال ۵۷ توسط برادرم رضا که خودش عضو سازمان بود و از زمان شاه در زندان بود به جنبش ملی مجاهدین بپیوندم. از آن موقع در نهاد دانش‌آموزی جنبش در بخش انتشارات و توزیع نشریه و اعلامیه سازمان که در شهر مشغول کار شدم.

اگر بخواهم همین جا یک اشاره‌ای به برادرم رضا که از او اسم بردم، بکنم باید بگویم که او در سال۱۳۵۴ در زمانی که دوران سربازی خود را می‌گذراند، به جرم فعالیت به نفع مجاهدین و مقاومت و ایستادگی در برابر زورگوئی‌ها و نابرابریهای محیط ارتش، توسط ساواک دستگیر شد.

بازجویان ساواک شاه او را چند روز مداوم شکنجه کردند و وقتی پایی نمانده بود که کابل بزنند او را آویزان کرده و دو بازجو که با هم صحبت می‌کردند و در طرفین وی نشسته بودند سیگارشان را روی پشت، دست و پا و جاهای حساس بدن وی خاموش می‌کردند. اما علیرضا با مقاومت جانانه توانست همه آنها را فریب داده و اطلاعات ارزنده‌اش را در سینه حفظ نماید.

بعد از دوران شکنجه و بازجوییهای پر فشار و دردآو در دادگاه نمایشی شاه به ۱۲سال زندان محکوم و ناچار او را به زندان قصر فرستادند. در زندان در ارتباط تنگاتنگ با تشکیلات مجاهدین توانست آموزشهای سازمانی را بگذراند.

او در سال۵۷ و همزمان با باز شدن درهای زندانها به‌دست توانای خلق از زندان آزاد شد. پس از پیروزی قیام، او مدتی در شهر زادگاهش «اصفهان» تحت مسئولیت مجاهد شهید فضل‌الله تدین، مسئولیت روابط خارجی جنبش ملی اصفهان را به‌عهده داشت.

مجاهد قهرمان رضا راتبی از تابستان ۵۸ به تهران آمد و در بخش اطلاعات سازمان مشغول فعالیت شد. او از جمله مسئولان برقراری ارتباط با پرسنل نظامی و به‌ویژه سربازان جوان بود

او همچنین یکی از ارزنده‌ترین فرماندهان کارآمد نظامی مجاهد خلق بود که در طرح پرواز تاریخی برادر مجاهد مسعود رجوی نیز، به‌عنوان معاون اول فرمانده فتح‌الله، مسئولیت شناسایی و فرماندهی عملیات را در زمین به‌عهده داشت.

 

 

لطفا به اشتراک بگذارید: