جنبش دادخواهی-سی هزار گل سرخ-قتل عام۶۷-قسمت چهاردهم
جنبش دادخواهی-سی هزار گل سرخ-قتل عام۶۷-قسمت چهاردهم
آیا هیچ وقت این سوال براتون پیش اومده که در تابستون تبدار ۶۷،
اون ۳۰هزار مجاهد که سربدار شدن، با چه آگاهی و دیدی به این رفتنشون نگاه میکردن؟
مجاهد قهرمان، امیر عبداللهی، یکی از همون ۳۰هزار سرفراز سال شصت و هفته. این مجاهد قهرمان میگه: «هرکس پدیده مرگ را بشناسد، رفتنش آسان میشود... ممکن است فردی فقط ۱۸سال عمرکند، ولی تمام وجودش خیر و برکت برای خود و دیگران باشد». بله، اون قهرمانان، وقتی بر نام و هویت «مجاهد خلق» پافشاری کردن و بعد با سری افراشته به پای چوبههای دار رفتن، میدونستند که این رفتنشون، برای خیر و برکت ایران و مردم ایرانه؛ و امروز هم میبینیم که تاریخ پردهها رو کنار زده و خون پاک اون تاریخسازان در جنبش دادخواهی، ارکان رژیم ولایتفقیه رو به لرزه انداخته و آزادی، خیر و برکت رو برای ایران، در چشمانداز قرار داده.
امینه قرایی
وقتی نَیریِ دژخیم چشم در چشمش شد و گفت: «برادرت رو اعدام کردیم»، بدون اینکه خمی به ابرو بیاره، با روی گشاده و سری بالا، با نگاهیکه که دژخیم رو تحقیر میکرد، پاسخ داد: «من هم همان راهی را میروم که برادرم رفت. مرا هم اعدام کنید». این شرح کوتاهی بود از واپسین لحظات مجاهد قهرمان، مجید عبداللهی در تابستون ۶۷. بله، مجید و ۳۰هزار قهرمان دیگه، اینگونه با برق نگاه و تیر ارادههاشون، جلادانی مثل نیری، رئیسی، پورمحمدی و تمامیت رژیم ولایتفقیه رو، به شکستی تاریخی محکوم کردن و خود بر تارک تاریخ ایران، به جاودانگی، درخشیدن.
با درود به قهرمانانی که در تابستون۶۷ بر دفتر تاریخ، با خونشون قصة نسلی رو نگاشتند که برای آزادی ایران،
عاشق و شیدا، تا طنابهای دار همراه و برسرِ پیمان مجاهد خلق ایستاد و جاودانه شد.
مطالب مرتبط:
جنبش دادخواهی-سی هزار گل سرخ-قتل عام۶۷-قسمت سیزدهم
جنبش دادخواهی قتلعام شدگان سال ۶۷
آیا هیچ وقت این سوال براتون پیش اومده که در تابستون تبدار ۶۷،
اون ۳۰هزار مجاهد که سربدار شدن، با چه آگاهی و دیدی به این رفتنشون نگاه میکردن؟
مجاهد قهرمان، امیر عبداللهی، یکی از همون ۳۰هزار سرفراز سال شصت و هفته. این مجاهد قهرمان میگه: «هرکس پدیده مرگ را بشناسد، رفتنش آسان میشود... ممکن است فردی فقط ۱۸سال عمرکند، ولی تمام وجودش خیر و برکت برای خود و دیگران باشد». بله، اون قهرمانان، وقتی بر نام و هویت «مجاهد خلق» پافشاری کردن و بعد با سری افراشته به پای چوبههای دار رفتن، میدونستند که این رفتنشون، برای خیر و برکت ایران و مردم ایرانه؛ و امروز هم میبینیم که تاریخ پردهها رو کنار زده و خون پاک اون تاریخسازان در جنبش دادخواهی، ارکان رژیم ولایتفقیه رو به لرزه انداخته و آزادی، خیر و برکت رو برای ایران، در چشمانداز قرار داده.
امینه قرایی
وقتی نَیریِ دژخیم چشم در چشمش شد و گفت: «برادرت رو اعدام کردیم»، بدون اینکه خمی به ابرو بیاره، با روی گشاده و سری بالا، با نگاهیکه که دژخیم رو تحقیر میکرد، پاسخ داد: «من هم همان راهی را میروم که برادرم رفت. مرا هم اعدام کنید». این شرح کوتاهی بود از واپسین لحظات مجاهد قهرمان، مجید عبداللهی در تابستون ۶۷. بله، مجید و ۳۰هزار قهرمان دیگه، اینگونه با برق نگاه و تیر ارادههاشون، جلادانی مثل نیری، رئیسی، پورمحمدی و تمامیت رژیم ولایتفقیه رو، به شکستی تاریخی محکوم کردن و خود بر تارک تاریخ ایران، به جاودانگی، درخشیدن.
با درود به قهرمانانی که در تابستون۶۷ بر دفتر تاریخ، با خونشون قصة نسلی رو نگاشتند که برای آزادی ایران،
عاشق و شیدا، تا طنابهای دار همراه و برسرِ پیمان مجاهد خلق ایستاد و جاودانه شد.
مطالب مرتبط:
جنبش دادخواهی-سی هزار گل سرخ-قتل عام۶۷-قسمت سیزدهم
جنبش دادخواهی قتلعام شدگان سال ۶۷