به یاد مجاهد قهرمان مهدی رحیلی از شهدای قتلعام سال۶۷
در ستاره خیز67 سارا رحیلی فرزند مجاهد قهرمان مهدی رحیلی از شهدای قتلعام سال ۶۷ از خاطرات پدر میگوید
سارا رحیلی: بیشتر خاطراتی که از پدرم یادم است در سالن ملاقات زندان وکیل آباد مشهد است. که خیلی وقت ها هم ممنوع ملاقات بودند، یا به بهانههای مختلف مانع دیدار با پدرم میشدند. ولی هر هفته برای آن روز که بتوانیم برویم پدرم را ببینم لحظه شماری میکردیم . خاطرهای که خیلی در ذهنم است روز آخرین ملاقات با پدرم است که در آخرین ملاقات پدرم حدس میزد که ممکن است دیگر ما را نبیند کلا در هفته آخر این فضا بود که رژیم میخواهد یک توطئه ای بکند علیه زندانیان آن روز خیلی در ذهنم است تلاش میکرد که همه سفارشات خودش را به ما بکند. نکاتی که در ذهنش بود به فرزندانش قبل از اینکه برود سر اینکه درس بخوانیم، یا اینکه همیشه به فکر بقیه باشیم. چیزی که برایش ارزش داشت همیشه به فکر بقیه باشیم به درد بقیه فکر کنیم خیلی این را همیشه به ما میگفت خیلی چیزی که تاکید داشت این که ما بفهمیم چرا او بین خانواده، زندگیاش و مبارزه ، مبارزه را انتخاب کرده و در این مسیر هم شهید میشود؛ من هم در آن سن کم این را فهمیدم ...