گردهمایی بزرگ مقاومت – سخنرانی امیر ترکی فیصل
امیر ترکی فیصل
خانم مریم رجوی
عالیجناب احمد غزالی
خانم ها و آقایان
سلام و رحمت و برکت خداوند بر شما باد
مفتخرم که از شما بخاطر دعوت مجدد من برای شرکت در گردهمایی سالانه تان تشکر کنم.
این گردهمایی میعادگاهی است که همه ایرانیانی که ایران را بخاطر ستم رژیم ولایت فقیه ترک کرده اند، همراه با نمایندگان بسیاری از کشورهای جهان که از تروریسم این رژیم آسیب دیده اند، در آن گرد هم می آیند.
رژیمی که بزرگترین سردمدار تروریسم است. این گردهمایی برای این است که جنایات این رژیم علیه شهروندان خود و علیه همسایگانش و تهدید امنیت و ثبات منطقه و جهان توسط این رژیم را به دنیا یادآوری کند.
خواهران و برادران
من در دیدار با شما در سال گذشته گفتم که آنچه ما را به هم پیوند می دهد، تنها، موقعیت جغرافیایی نیست بلکه روابط انسانی است. ........... اضافه بر آن، آرمان لا اله الا الله، محمد رسول الله ما را گرد هم می آورد. همچنین میراث تاریخی که در پیشرفت تمدن انسانی نقش داشته ما را به هم نزدیک می کند.
کشورهای شورای همکاری در خلیج فارس و همسایگان ایران در همزیستی با هم بودند تا اینکه خمینی در سال ۱۹۷۹ آمد و اوضاع از همزیستی مشترکی که بهرغم برخی اختلافات، حاکم بود، تبدیل به تلاش خمینی و دنباله روهایش برای تغییر منطق همزیستی با دیگران شد که بعنوان سیاست صدور انقلاب شناخته میشود. بطوریکه زبان مناسبات بین کشور ها تبدیل به منطق (باصطلاح) انقلاب شد که در پس آن انگیزه توسعه طلبی تهاجمی پنهان شده بود
و لذا سخت و چه بسا غیر ممکن شد که ما با زبان انقلاب و کودتا به تفاهم برسیم و نه زبان سیاسی و دیپلوماتیک و عدم دخالت در امور داخلی برای تحریک گروهها. و استراتژی خارجی رهبری ولایت فقیه این شد که افکار کودتاگرانه و ایجاد ناامنی را به جای اندیشه ثبات بنشاند.
خمینی در فاصله سالهای ۱۹۶۳ تا ۱۹۷۹ در خارج از کشورش زندگی کرد که بدلیل وضعیت سیاسی و روح حزب گرایی او بود که تفاوتی با سایر گروههای اسلام گرای سیاسی که روحیه کودتاگرانه و تمایل به جدایی از پیکره کشور دارند تفاوت زیادی ندارد. خمینی در نجف زندگی می کرد تا آموزش های کودتاگرانه خود را رواج دهد که این اندیشه ها را در کتابی تحت عنوان حکومت اسلامی سرجمع کرد و در آن کتاب اندیشه ولایت فقیه بر همه امت اسلامی را علنی کرد.
خواهران وبرادران
بزرگترین مراجع شیعه این افکار را رد میکنند وروشن ساخته اند که افکار خمینی با اصول ثابت فقهای شیعه امامیه در تعارض است خواه در ایران که مرجعیت و حوزه شیعه در قم قرار دارد یا در عراق که مرجعیت وحوزه دینی در نجف قرار دارد یا بطور کلی هرجا که مراجع شیعه جعفری حضور دارند. یکی از داستانهایی که در باره ابتدای استقرار خمینی در عراق گفته شده این است که آن زمان خمینی با یک طلبه درحوزه دینی نجف هم اطاق بود. پشه ای وارد اطاق شد و هم اطاقی خمینی پیشنهاد کرد که برای از بین بردن پشه حشره کش بیاورد اما خمینی در فضای صوفی مسلکی وتظاهر به ترس از خدا که قبل از انقلاب داشت، با این پیشنهاد مخالفت کرد وگفت این پشه جان دارد ونباید آنرا بکشیم وبا استفاده از عبایش آنرا از اطاق بیرون کرد. بعد از حاکمیت واجرای احکام اعدام در مورد سایر اعضای اپوزیسیون در زندانها یعنی همان کسانی که درانقلاب نقش داشتند وآنها و سایر فقها را به یاد می آورد. همان دوستش در نزدیکی او بود و به یاد او آورد که در آن روز با پشه چکار کرده بود و اینکه چطور از قتل حشره میترسید اما در این انقلاب دارد انسانها را کشتار میکند. خمینی در جواب او گفت آنها دشمنان اسلام هستند یعنی که هرکس که با او اختلاف نظر داشته باشد دشمن اسلام و خائن است و سرنوشتش قتل است. درزمانی که خمینی قبل از انقلاب در نجف بود بسیاری از این مراجع نسبت به کارهای او موافق نبودند
خمینی بعد از اینکه به حاکمیت رسید، پیروان او برایش شروع به جذب مقلد از کیسه بزرگان مذهب نمودند، تا اینکه ولایت فقیه و همچنین ولایت مذهب یکجا در دست او باشد، لذا شروع به فشار روی مراجع نمود، و بطور خاص روی مرجع محمد کاظم شریعتمداری کسی که خمینی را در زمان شاه از اعدام نجات داده بود. شریعتمداری گفته بود که خمینی آیت الله است و این جایگاهی است که صاحب آن بر اساس قانون ایران در آن زمان اعدام نمی شد. شریعتمداری با نامگذاری جمهوری با صفت اسلامی موافق نبود. در عراق هم مرجع ابوالقاسم خویی او هم خواستار وارد کردن دین و مذهب در سیاست نبود و با ایده ولایت فقیه موافق نبود. آنچه که بعد از آن اتفاق افتاد این بود که خمینی با نفوذ رو به گسترشش، اقدام به توهین به شریعتمداری نمود و مدرسه و دفتر او را بست و او را حصر خانگی تا زمان فوتش در سال ۱۹۸۹ نمود.
خمینی القابی که به روحانیون داده می شد را ملغی کرد. او لباس شخصیت امام را پوشید و حتی امام هم از دست خمینی سالم نماند. خودش را در موضع نایب امام گذاشت و لقب «رهبر» و سپس پیشوا و لقبهای دیگر اضافه نمود. بمحض اینکه به تهران رسید بر همه متحدینش از جریانات مختلف مردم ایران کودتا کرد. مردمی که انقلاب کرده بودند اما خمینی آنها را سرکوب کرد و زندانی نمود و ترور و اعدام نمود. و شما اولین کسانی بودید که خمینی از پشت به شما خنجر زد. از طرف دیگر خلخالی را رئیس دادگاه قرار داد و خود را انقلابی می نامید و همان راه خمینی را در اعدام مخالفین مشکوک طی کرد. این سخن معروف او در توجیه کشتار بیگناهان شایع شد که می گفت: جنایتکار مجازات میشود و بیگناه هم وارد بهشت می شود.
خمینی به ایرانیها دمکراسی را وعده داد، و امروز هم رژیم دم از برگزاری انتخابات می زند. این چه انتخاباتی است که کسی حق ندارد وارد آن شود مگر از فیلتر ولی فقیه بگذرد. رفتار رژیم تهران این رژیم را یک رژیم دمکراتیک معرفی نمیکند، بلکه یک رفتار توأم با خونریزی و دیکتاتوری است. اعدامهایی که جلادان رژیم ایران انجام داده و قربانیان آن هزاران تن از زندانیان ایرانی در سال ۱۹۸۸بوده است هنوز پژواکش به گوش میرسد که لعنت ابدی بر این رژیم و رهبرانش را باقی خواهد گذاشت. این اعدامها ثابت می کند که جنایتکاران جنگی باید که به محاکمه دادگاه جنایی بین المللی کشانده شوند.
قربانی اول خمینی و پیروان او مردم ایران هستند که تمامی بدبختیهای افکار بیمار گونه او را چشیدند وکماکان این افکار تحت سلطة رژیم ولایت فقیه وجود دارد، رژیم ولایت فقیه نیاز به بحرانهای پی درپی برای بقا و ادامه حیات خود دارد. از این رو جانشین خمینی دنبال ایجاد شبه نظامیانی است که آنها را به مثابه ارتش هایی در این پایتخت ها که نیروهای سپاه پاسداران برآنها تسلط دارند بکار گیرد مانند حوثی ها در یمن وحزب الله در لبنان وشبه نظامیان درسوریه و عراق . و آنها را مثل سپاه پاسداران مطیع خود نماید، تا اینکه آلت دست ولی فقیه شوند که قانون اساسی رژیم ایران به مثابه جانشین خمینی اختیارات مطلق به او داده است