میمون ها استعدادهای پنهان

در جنگل های آفریقا چیزهای عجیبی در حال وقوع هستند. شمپانزه ها به گونه ای رفتار میکنند که تا به حال چنین رفتاری از آنان شناخته نشده است. آنها در استخر شنا یک پارتی برگزار میکنند!


این تازه همه قضیه نیست. این شمپانزه ها در دشت ”فونگولی“ در سنگال متدهای عجیبی برای پیدا کردن غذا آموخته اند. آنها برای خود نیزه های کوچکی میسازند و با آن به شکار میروند. دقیقا مثل اجدادمان.


استیک های تازه و یک استخر شنا. چقدر طول میکشد تا آنها برای خودشان یک منقل کباب سرهم کنند؟


به نظر میرسد که میمون های آدم نما، یعنی شمپانزه ها، اوران اوتان ها، گوریل ها و بونوبوها، خیلی به ما شباهت دارند.


میخواهیم دریابیم که چه چیزی تفاوت ما با آنها را مشخص میسازد؟


 چه چیز کوچکی این اختلاف عظیم را ایجاد کرده است؟


حفره و فاصله بین ما و میمون ها چقدر است؟


چه چیزی رشد و تکامل آنها را متوقف میکند؟


در یک محل دور افتاده در افریقا، چیز عجیبی اتفاق می افتد 


نزدیکترین اقوام ما انسان ها، شجاع تر شده اند.


به طور معمول، شمپانزه ها از آب میترسند. اما این شمپانزه جوان بدون ترس بالای یک گودال آب آویزان میشود. 


این تنها یکی از کشف های متعددی است که دید و نگرش جدید و شگفت انگیزی در باره خلقت میمون آشکار میسازد. آنها بیش از آنچه که اغلب دانشمندان گمان میکردند، به ما شباهت دارند. 


توانمندی ها و احساساتی که ما آنها را نهایتا مختص انسان می پنداشتیم، بتدریج در میمون ها نیز کشف میشود.


با این وجود در آنها کمبودهایی مشخصی در نبوغ وجود دارد، تفاوت های کوچکی که در نهایت اختلاف بزرگ را پدید می آورد. این امر از قضا توضیح میدهد که چرا ما انسان ها میمون ها را مورد بررسی علمی قرار میدهیم و نه برعکس


وقتی اطلاعات و داده های مکفی درباره یک پدیده جمع آوری کرده باشیم، میتوانیم تشخیص دهیم که از کجا آمده است.به عنوان مثال، مردی که دامن می پوشد، نی انبانه میزند و شوربا میخورد احتمالا اسکاتلندی است! به این ترتیب وقتی که شمپانزه ای به گروهی تعلق دارد که با علاقه در گودال های آب بازی میکند، و برای شکار نیزه های تیز شده را بکار میگیرد، در این صورت میتوان تقریبا مطمئن بود که از بیشه های ”زونگولی“ آمده است.


آنها اعمال موفقیت آمیز انسان ها را مشاهده و تجربه میکنند. با این کار آنها زمان و پروسه لازم برای فراگیری را ذخیره میکنند. با وجود این امر، وضعیت دشوار تر از آنست که در ظاهر دیده میشود.


وقتی میمون های ”بونوبوس“ از رفتار یکدیگر پیروی میکنند، در حالیکه این ظاهرا در نگاه اول، شبیه به یک بازی می ماند، اما در عین حال آنها در واقع امر از توانمندی پیچیده ”تقلید کردن“ استفاده میکنند.


شما حیوان دیگری را می بینید که کاری انجام میدهد که شما هم علاقمند به انجام آن هستید.


مشاهده کردن دیگران و تقلید از آنها، فرآیندهای فکری پیچیده ای را می طلبد که بیانگر یک توانمندی خارق العاده هستند. ”بونوبوس“ ها بایستی بدانند که با چه ابزاری به هدف میرسند. آنها باید در مورد هدف خود به شناخت کافی رسیده باشند، که اساسا بتوانند آن هدف را به واقعیت تبدیل کنند. و همچنین آنها باید به اندازه کافی در باره توانمندی جسم خود و نیز جسم دیگران بدانند، تا بتوانند خواسته های خود را جامه عمل بپوشانند.


شمپانزه ها در منطقه ”گوالوگو“حتی یک روش هوشمندانه تری را برای شکار موریانه ها مورد استفاده قرار میدهند. آنها ساقه های کلفت تری را مثل بیل در زمین فرو میکنند تا بدینوسیله خاک را نرم کنند. سپس یک چوب باریک تری را برمیدارند و حشرات را با آن شکار میکنند.


در عین حال شگفت انگیزترین کشف ”گودول“ این بود که شمپانزه ها شکارچی هستند. او گروهی از شمپانزه ها را مشاهده کرد که چگونه با دست خالی میمون های سیاه وسفید لاغر اندام را به دام انداختند. تا آنموقع کسی نمیدانست که آنها حملات خود را بین خودشان هماهنگ میکنند. اما ظاهرا به نظر میرسد که آنها این کار را میکنند.


آیا زمین میتواند به سیاره میمون ها تبدیل شود؟


آیا بطور واقعی میمون ها این توانمندی را دارند که با یکدیگر همکاری کنند؟


یکسری از تحقیقات جدید نشان میدهند که چگونه میمون های انسان نما با یکدیگر به همکاری و تعاون میپردازند، حداقل به شکل بدوی آن. اما آنها به مرزهایی برخورد میکنند.


آیا آنها قادرند به طور خود انگیخته نیز بین خودشان به یکدیگر کمک کنند؟

لطفا به اشتراک بگذارید: